لبــخــنـــدی کــه در چهـــره ام مـــی بینـــی معنــایــش
ایـــن نیستـــــــــــ کــه زندگـــی ام بـــی نقـــص استــــــــــــ ،
بلکــــه قـــدردان داشتـــه هـــایم هستــــــم
و از خـــدا بخـــاطــــر نعمتــــــــــ هـــایــش
سپـــاســگـــذارم
لبــخــنـــدی کــه در چهـــره ام مـــی بینـــی معنــایــش
ایـــن نیستـــــــــــ کــه زندگـــی ام بـــی نقـــص استــــــــــــ ،
بلکــــه قـــدردان داشتـــه هـــایم هستــــــم
و از خـــدا بخـــاطــــر نعمتــــــــــ هـــایــش
سپـــاســگـــذارم
همیشــــه یادتــــــــــــ باشـــه :
وقتــــــــی همـــه تـــو را تنهـــا گــــذاشتنــــد
" خــــدا ستــــــــ کـــه با تــو مـــی مــــونه "
قـــدرشــــو بــــدون...!
هرچه میخواهی بگو......
اومدم که بنویسم بی پروا از هرکسی بنویسم ساعت 2ونیمه ومن هنوز نتونستم چشم رو هم بذارم دلم خیلی پره خیلی گرفته خدایا خدای من به جز تو به کی میتونم پناه ببرم به کی میتونم ؟دلم پره از دنیا از آدماش تو سخترین شرایط آدما تنهام گذاشتن خدا نمیدونم مرگ چطوریه اما میدونم زندگیم این نیست که من دارم خدایا ناشکریه ازت مرگ بخوام ناشکریه .......خدایا امتحانت سخته خیلی ......وجودم داره آتیش میگیره ذهنم روحم پریشونتر از هرچیزیه ..........نمیتونم خدایا حالم بده نذار غرق بشم دستامو بگیر خیلی داغونم
ای کاش فردا که از خواب بیدار میشدم زندگی رنگ دیگری به خود می گرفت …
رنگ رویاهایم …
توی بهت این روزا سکوت کردم
این یار قدیمی سر روشونه هام گذاشته
مثل ابر بهار های های گریه می کنم.
چکنم؟؟؟
همراه بغضش شم؟
بخندم بلکن همراه خنده هام بشه؟
کدوم خنده؟
خنده هامو گم کردم یا شاید گریه هام.
گم کرئم،گم کردم زندگیمو و بهت زده دارم اطرافمو نگاره می کنم.
این روزا دارم تو آتیس خواستم می سوزم.
خواستن چیزی که فقط سایه اش مونده
خدایا گناه من چی بود؟؟؟
سالهاست که معنای این را نفهمیده ام “رفت و آمد” یا “آمد و رفت” ؟
آدمها میروند که برگردند ، یا میآیند که بروند
خدایادلم گرفته.
میان این همه آرزوها،
دلتنگ ترین بنده ات رادریاب
خدا آن حس زیبایی ست که در تاریکی صحرا
زمانی که هراس مرگ می دزدد سکوتت را
یکی همچون نسیم دشت میگوید
کنارت هستم ای تنها . . .
و دل آرام میگیرد
خدای خوبی ها سلام... صبح بخیر
آرامش هدیه خداوندی است...
salam
mamonam خیلی زیبا بود
دل تنگ
سر خود را مزن اینگونه به سنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ
منشین در پس این بهت گران
مدران جامه جان را مدران
مکن ای خسته درین بغض درنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ
پیش این سنگدلان قدر دل و سنگ یکی است
قیل و قال زغن و بانگ شباهنگ یکی است
دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
سینه را ساختی از عشقش سرشارترین
آنکه می گفت منم بهر تو غمخوارترین
چه دل آزارترین شد چه دل آزارترین
نه همین سردی و بیگانگی از حد گذراند
نه همین در غمت اینگونه نشاند
با تو چون دشمن دارد سر جنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ
ناله از درد مکن
آتشی را که در آن زیسته ای سرد مکن
با غمش باز بمان
سرخ رو باش ازین عشق و سرافراز بمان
راه عشق است که همواره شود از خون رنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ
«فريدون مشيري»
سالهاست که معنای این را نفهمیده ام “رفت و آمد” یا “آمد و رفت” ؟
آدمها میروند که برگردند ، یا میآیند که بروند
دارم لحظه شماری می کنم بتونم برم کنار ساحلی که مشکلاتم با اون شروع شد.
برم و دلتنگی هامو سرش فریاد بزنم
خدایا دلم هوای خنکی کارونتو داره
یعنی آغوش خنکش می تونه داغی که رو دلمه رو خنک کنه؟؟؟
میخوام جهنم این دنیامو به جهنم اون دنیام نزدیک کنم...
سالهاست که معنای این را نفهمیده ام “رفت و آمد” یا “آمد و رفت” ؟
آدمها میروند که برگردند ، یا میآیند که بروند
همه درها بسته است خدا انگار از من ناراحته حق داره چون يكساله نمازمو نميخونم خدا جون تو ميدوني تنها كس مني چرا دوتا مشكل بزرگمو حل نميكني اينطوري مطمعن باش ميشم مثل قبل خداجونم توانايي مقابلشو بهم بده بهم قدرت بده بهت نياز دارم خداجونم كمكم كن درهاي بنده هات بروم بستست در لطفتو بروم نبند كه دق ميكنم خدا جون اشكاي منو نميني دل گرفتموو نميبيني دلت واسم نميسوزه چرا منو نميبيني خدا جون بخاطر سلامتي خودمو خانوادم و اينكه كنارم هستن شكر شكر شكر خيلي دوست دارم خيلي
همه درها بسته است خدا انگار از من ناراحته حق داره چون يكساله نمازمو نميخونم خدا جون تو ميدوني تنها كس مني چرا دوتا مشكل بزرگمو حل نميكني اينطوري مطمعن باش ميشم مثل قبل خداجونم توانايي مقابلشو بهم بده بهم قدرت بده بهت نياز دارم خداجونم كمكم كن درهاي بنده هات بروم بستست در لطفتو بروم نبند كه دق ميكنم خدا جون اشكاي منو نميني دل گرفتموو نميبيني دلت واسم نميسوزه چرا منو نميبيني خدا جون بخاطر سلامتي خودمو خانوادم و اينكه كنارم هستن شكر شكر شكر خيلي دوست دارم خيلي
همه درها بسته است خدا انگار از من ناراحته حق داره چون يكساله نمازمو نميخونم خدا جون تو ميدوني تنها كس مني چرا دوتا مشكل بزرگمو حل نميكني اينطوري مطمعن باش ميشم مثل قبل خداجونم توانايي مقابلشو بهم بده بهم قدرت بده بهت نياز دارم خداجونم كمكم كن درهاي بنده هات بروم بستست در لطفتو بروم نبند كه دق ميكنم خدا جون اشكاي منو نميني دل گرفتموو نميبيني دلت واسم نميسوزه چرا منو نميبيني خدا جون بخاطر سلامتي خودمو خانوادم و اينكه كنارم هستن شكر شكر شكر خيلي دوست دارم خيلي
سخت ترین روزهای زندگیمو دارم با همسرم میگذرونم هر دو با کلی مشکلات گاهی باهم گریه میکنیم گاهی هم الکی به هم روحیه میدیم وقتی من ناراحتم سکوت میکنم و خودمو مشغول میکنم شوهرم تمامه مدت حواسش بمنه منم نگاهش میکنمو فقط لبخند میزنم . بعضی وقتا انقدر دندونامو بهم فشار میدم که جلوش بغضم نشکنه . از خدا میخوام کمکمون کنه و نذاره عشقمون بخاطره سختی های زندگیمون بشکنه. خدایا به شوهرم کمک کن نذار پیشم شرمنده بشه.
ازتون میخوام برامون دعا کنید.
تجربه بهترین درس است ، هرچند حق التدریس آن گران باشد . . .
من من دختری هستم از شهر شکسته ها... دیگر توانی برای ایستادن ندارم تمام روز را نشسته ام با چشمانی اشک الود گوشه از خانه صدای دختری میرسد به گوش صدای هق هق تنهایی اش تمام چهار چوب خانه با صدای گریه اش معنوس شده اند یک روز که گریه نمیکند همه ی خانه برای صدای گریه اش بی تابی میکنند اری منم دختری از شهر شکسته ها...............................
اگه مردی.. اگه عاشقشی... قدر مهربونیاش رو بدون.. بزار از ابراز عشقش به تو انرژی بگیره .... بزار واست بخنده و تو بهش بگو که عاشقِ خنده هاشی ..... بهش بگو چقدر دوسش داری ..... زن به همین راحتی آروم میگیره ..... تو فقط یه کم مــــــــــــــــــــــــ ـرد باش
میدونی بهشت کجاست؟ یه فضای چند وجب درچند وجب بین بازوها کسی که دوستش داری...
هر جور میتونی بمون من با تو سازش میکنم هر بار میگفتم بمون اینبار خواهش میکنم با زخم تنها تر شدن محتاج تسکینم نکن تنهاتر از من نیستی تنهاتر از اینم نکن
آرامش هدیه خداوندی است...
به یاد ارزوهایی که میمیرن سکوتی میکنم به اندازه ی فرییییییییییییییییییییاد
عادت کرده ام
کوتاه بنویسم
کوتاه بخونم
کوتاه حرف بزنم
کوتاه نفس بکشم
تازگی ها
دارم عادت می کنم
کوتاه زندگی می کنم
یا شاید
کوتاه بمیرم
نمی دانم
فقط عادت ...
خیلی موضوعتون قشنگ بودخیلی وقته نتونستم باکسی درست صحبت کنم واقعاکلافم ازکارهای خودم..دارم ازخودم درمیرم نمیدونم چرا!ازهمه چی خسته شدم واقعازندگیم کسالت بارشده پیش ی مشاوره رفتم گفت ازدواج کن!!!مشکل اینه که من هنوزدرست خودمونشناختم ی بیچاره دیگه رو هم وارداین گرداب سردرگمی کنم..دور ازانصافه!خیلی وقته که بین عشق وپیشرفت..پیشرفت روبه اجبارانتخاب کردم حالاهم دارم چوب این انتخاب رومیخورم...
هيچ كس نميتونه عمق درد منو بفهمه هيچ كس نميگه چه مرگته چرا زندگيتو داري واسه خودت جهنم ميكني هيچ كس نميتونه بفهمه چه دردي دارم من از زندگيم لذتي نمي برم داغونم دارم ميميرم خدا جونم چيكار كنم جونمو قسط بندي كرده حالا داره تسويش ميكنه من زنده نمي مونم مگه چقدر تحمل دارم مگه چقدر ظرفيت دارم كجا خالي كنم خودمو چقدر گريه كنم ميدونم هيچ راهي منو تنهابه مقصد نميروسنه پس چرا دستمو نميگيري منو به حال خودم گذاشتي گناه من چي بوده هر چي بوده خدايا منو ببخش غلط كردم منو ببيخش فقط
تقدیم به کاکتوس....
مثل کاکتوسم این روز ها...
شاید زیبا به نظر برسم اما پر از خارم....
خارهایی که دانه دانیشان در تنم فرو رفته اند...از تنهایی....از بی حوصلگی....
گاهی گوشه ای کزمیکنم و فقط به این می اندیشم . چرا آنهایی که از من بودند حال مثل ملیجک پیش دیگری بر منند؟
آری کاکتوسم.....ما شبیه هم هستیم...
او آب در خود ذخیره میکند و من غم ...
شباهت را ببین.....او در خاک ریشه میدواند و من در تنهایی
او کویر خشک را دوست ندارد من خنجر از پشت را....
چه دردی دارد در میان جمع باشی ولی تنها مثل کاکتوس گوشه ای رهایت کنند...
کاکتوس جان ...چه دردی دارد این خار های فرو رفته در تن منو تو....
مثل توام...!
ایستاده میمیرم و باز ذخیره میشود در من غم...
چه کسی حال مرا میداند؟
چه کسی........
خدایاااااااااااااا به بزرگیت قسم دوسش دارمممممممممممممممممم
ﻣﯿﺨــــــــــﻮﺍﻡ ﺩﻋــــــــــــﺎ ﮐﻨــــــــــــﻢ
ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧـــــــﻮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﺳﺘـــــــــﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯾﻢ
ﮐﻪ ??:
ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﻓﺘــــــــــــﺎﺭﻥ ??
ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻟﺸﮑﺴﺘــــــــــــﻦ ??
ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻨﻬــــــــــــﺍﻥ ??
ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎ ﺍﻣﯿــــــــــــﺩﻥ ??
ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ ﻋﺎﺷﻘــــــــــــﻦ ??
ﺧـــــــــﺪﺍﺟــــﻮﻥ ﻫـــــﻮﺍﯼ ﺩﻻﺷــــﻮﻧﻮﺩﺍﺷﺖــــــ ـﻪ
ﺑﺎﺵ،
ﯾﻪ ﺩﺳﺘـــــــﻰ ?? ﺑﻪ ﺳـــــﺮﻭﮔـــــﻮﺵ ﺯﻧﺪﮔﯿﺸﻮﻥ
ﺑﮑﺶ،
ﻧﺬﺍﺭ ﺣﺴــــــــــــﺮﺕ ﺑﻪ ﺩﻝ ??ﺑﻤﻮﻧﻦ ،
ﻧﺬﺍﺭ ﺍﯾﻤﺎﻧﺸــــــــﻮﻥ ﺿﻌﻴــــــﻒ ﺑﺸﻪ،
ﺩﺳﺘﺸــــــــــﻮﻧﻮ ﺑﮕﻴـــــــــــ ــــــــــــﺮ ??....
??ﺧـــــــــــ ــــــــــــﺪﺍ ﻣﻨﻮ ﺑﯿﺨﯿــــــــــــﺎﻝ ﻭﻟﯽ
ﺩﻝ ﺍﯾﻦ
ﺩﻭﺳﺘــــــــــــﺎﯼ ﻣﻬﺮﺑــــــــــﻮﻧﻤﻮ ﺷـــــــــــﺎﺩ
ﮐﻦ ??
ﺧﺪﺍﻳــــــــــــﺎ ﺑﻪ ﻳﮕﺎﻧﮕﻴـــــــﺖ ﻗﺴﻤﺖ ﻣﻴــــــــــــﺪﻡ
ﻧﺬﺍﺭ ﺁﺭﺯﻭﻫـــــــــــﺎﺷﻮﻥ ﺁﺭﺯﻭ ﺑﻤﻮﻧــــــــــــﻪ !!?
ﺩﻟـﻢ
ﺑﻬــﺎﻧﻪ ﯼ “ ﺗـﻮ ” ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ !
ﺗﻮ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﭼﯿﺴﺖ؟ !
ﺑﻬﺎﻧﻪ …
ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺐ ﻫﺎ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺧﯿﺲ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺩﺯﺩﺩ …
ﺑﻬﺎﻧﻪ
ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
ﺭﻭﺯﻫﺎ
ﻣﯿﺎﻥ ﺍﻧﺒﻮﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ
ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﭘﯽ ﺗﻮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ .
ﺑﻬﺎﻧﻪ …
ﻫﻤﺎﻥ ﺻﺒﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻟﺒﺎﻧﻢ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ؛ ﺗﺎ ﮔﻼﯾﻪ ﺍﯼ ﻧﮑﻨﻢ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ !
ﻣﻦ ﺻﺒﻮﺭﻡ …ﺍﻣﺎ … ﻣﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ، ﺻﺒﺮ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﭼﯿﺴﺖ؟ ! ؟
فقـــط برای خودم هستمـــ.!.!.!
من
چه دوحرفــــیه وسوسه انگیزیســـت..... این من!
نه مهـربانمــــــــــ.... نه عـاشق و نه محتاج نگاهی...!
صبورمـــ و عجـــول!! سنگــین... ســـرگردان... مغــــــــــرور... قـانــــع....
با یـــک پیچیدگی ساده و مقــــداری بـــی حوصلگیه زیاد!!!
برای تویـــی که چهره های رنـــگ شده را می پرستی ،
نه سیرتــــ آدمی ؛
هـــیچ ندارمـــــ
راهت را بگیــر و بـــرو
حوالی ما توقف ممنــوع است.
این مطلب فقط جنبه طنز و سرگرمی دارد.
[replacer_a]
ـ با داشتن هیکلی ضایع تی شرت تنگ نپوشن!!!
ـاز کلاس پنجم دبستان سه تیغه نکنن و after shave نزنن!!!!
ـجلوی مدرسه دخترانه نایستن و سیگار چاق نکنن!!!!!!!ـ
ـبا دیدن یک فروند دختر جو زده نشده و تیکه جواتی بار نکنن!!!!!
ـ پس از ورود به دبیرستان سیگاری نشده !!!!!
ـ پس از یافتن اولین پشم در بدن خود احساس مردانگی نکنن و به فکر ازدواج نیفتن!!!!!!
ـ در مقابل دختر ها احساس بامزه بودن نکنن و شعر نگن!!!!
ـ ادعای با معرفتی و با مرامی وخلاف سنگین نکنن!!!!!
ـ کت وشلوار صورتی با پیراهن زرد نپوشن و کروات قهوه ای نزنن!!
ـ در آن واحدبا N تا دختر رفیق نباشن و به هر N تاشون قول ازدواج ندن!!!!!!!
ـ احساس خوش تیپی نکنن و خود را دختر کش ندونن!!!!!!
و از همه مهمتر : پس از خوندن این مطالب جنبه خود را نشون نداده و مرام و با حالی خود را اثبات نکنن!!!!!!!
سکوت همیشه به معنای رضایت نیست....
گاهی یعنی"خسته ام ازینکه مداااام به کسانی که هیچ اهمیتی برای فهمیدن نمیدهند،توضیح دهم"
اشک هايت را پاک نکن..
کسى يا چيزى را که چشم هايت را اشک آلود کرده را پاک کن...
در آنسوی سپیدارها
در پایان خود ایستاده ام
شبیه هیچ وپوچ
پشت به تمام رؤیاهای طلایی
مرا چه شده است؟
هرچه هست ، پایان من نیست
نقطه آغاز دیگری است ،
به انتظار طلوعی دیگر
خوابی آسوده به چشمانم می بندم
شاید درافق پنجره ای گشوده خواهد شد
و لبخند خورشید به گلهای خیالم خواهد تابید
دوباره شکفتن را به تماشا خواهم نشست
تا ابد ، تا بی نهایت ...
خــدایاواژه ها را گـم کرده امنه ذهـنم یـارای یاری دارد ، نه دلـمذهـنم خالی از گذشـتهنه به حال ونه به آیـنده می اندیـشدودلـم با تـمام دغـدغـه هـای دل گـرفتگیغـرق و مدهـوشدر پی گـمشده ای میگـرددکه روزی تپـش قـلبم با آن جان گرفـتخواهـم مرد ، خواهـم رفت ، خواهـم گذشتاگـر صدای نفسـش روزیدر نفـس هایم پنـهان شود...
یک نفر می آید
یک نفر از ره دور
یک نفر با سبدی عشق بدست...
میدمد صبح را در شب کور
یک نفر که با هر قدمش می آید،...
عطر خوش بوی بهار
یک نفر که با آمدنش میمیرد،...
طعم تلخ انتظار
تقدیم به امام زمان (عج)
بعضی روزا جملاتی که به زبان میارم از تعداد انگشتان دستم کمتره
مهربانا !
چشمانم را به باران رحمتِ عاشقانه ات دوخته ام.
ببار بر من مهربانیِ بهشتی ات را .
که من سخت دلخوشِ آسمانِ مهربانیت هستم.
[replacer_img]
مهربانی ساده است؛
ساده تر از آنچه فکرش را بکنی.
کافی است به خودت ایمان داشته باشی و به معجزه مهر...
دوستش دارم
حتی اگر خانواده ام نذارن و یا کل دنیا نذارن ما به هم برسیم باز من پشتش هستم
دستمو بگیر....... نذار اشتباه برم
من تصمیم گرفته ام ،
به عشق بپیوندم ...
تنفر سنگین تر از آن است ،
که بتوان تحملش کرد ... !
[replacer_a] قرار نبوده...
قرار نبوده تا نم باران زد،
دستپاچه شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر بگیریم
که مبادا مثل کلوخ آب شویم
قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی،
ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی،خنده های مصنوعی،
آواز های مصنوعی، دغدغه های مصنوعی …
هر چه فکر می کنم می بینم
قرار نبوده ما این چنین با بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ باشیم
تا اثبات کنیم موجود بهتری هستیم
این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست؟
قرار نبوده همه از دم درس خوانده بشویم،
از دم دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم
بعید می دانم راه تعالی بشری از دانشگاه ها و مدرک های ما رد بشود
باید کسی هم باشد که گوسفندها را هی کند،
دراز بکشد نی لبک بزند با سوز هم بزند …
قرار نبوده این همه در محاصره سیمان و آهن،
طبقه روی طبقه برویم بالا …
قرار نبوده این تعداد میز و صندلی کارمندی روی زمین وجود داشته باشد
بی شک این همه کامپیوتر و پشت های غوز کرده آدم های ماسیده
در هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده …
تا به حال بیل زده اید؟
باغچه هرس کرده اید؟
آلبالو و انار چیده اید؟
کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفته اید؟
آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست …
این چشم ها برای نور مهتاب یا نور ستارگان کویر،
برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان،
برای خیره شدن به جاریِ آب شاید
اما برای ساعت پشت ساعت، روز پشت روز،
شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشده اند …
قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچ کار نیایند
و ساعت های دیجیتال به جایشان صبح خوانی کنند …
آواز جیرجیرک های شب نشین حکمتی داشته حتماً،
که شاید لالایی طبیعت باشد برای به خواب رفتن ما
تا قرص خواب لازم نشویم
و این طور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود …
من فکر می کنم قرار نبوده کار کردن، جز بر طرف کردن غم نان،
بشود همه دار و ندار زندگی مان، همه دغدغه زنده بودن مان …
قرار نبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن،
این همه قانون مدنی عجیب و غریب و دادگاه و مهر و حضانت و نفقه
و زندان و گروکشی و ضعف اعصاب داشته باشد …
قرار نبوده این طور از آسمان دور باشیم
و سی سال بگذرد از عمرمان
و یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم …
قرار نبوده کرِم ضد آفتاب بسازیم
تا بر علیه خورشید عالم تاب و گرما و محبتش، زره بگیریم و جنگ کنیم …
قرار نبوده چهل سال از زندگی رد کنیم
اما کف پایمان یک بار هم بی واسطه کفش لاستیکی یا چرمی
یک مسافت صد متری را با زمین معاشرت نکرده باشد …
قرار نبوده من از اینجا و شما از آنجا،
صورتک زرد به نشانه سفت بغل کردن
و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم …چیز زیادی از زندگی نمی دانم،
اما همین قدر می دانم که این همه قرار نبوده ای که برخلافشان اتفاق افتاده ،
همگی مان را آشفته و سردرگم کرده !
آنقدر که فقط می دانیم خوب نیستیم،
از هیچ چیز راضی نیستیم،
اما سر در نمی آوریم چرا …
ویرایش توسط naghme : 09-30-2014 در ساعت 08:24 PM
در حال حاضر 9 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 9 مهمان ها)